چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیا مدی
خلیل آتشین سخن ، تبر بدوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیا مدی
برای ما که دل شکسته ایم و خسته ایم ؛ نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیا مدی
تمام روزهای هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ، ظهر ، غروب شد نیا مدی
اینروزها منظورم روزهای بعد از جشن و شادمانیهای به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر
ارواحنا له الفدا است غمگینم .چند سالیست که این حالت در روح و روانم پیدا میشود.
نمیدانم چه بگویم !آیا واقعا هدف وسیله را توجیه میکند؟
چرا ما باید انقدر نامرد باشیم؟ آیا برای لحظاتی خوشی و خوشگذرانی باید از هر وسیله ای
حتی اعتقادات و مقدسات میلیونها انسان سوء استفاده کنیم ؟
قطعأ متوجه منظورم شده اید.بله : از یکی دو روز مانده به نیمه شعبان به این بهانه عده ای
تحت عناوین و ظواهر گوناگون در ملأ عام دست به اعمال و حرکاتی میزنند که من شرم
دارم حتی آنرا بیان کنم. برخی که حالت غیر عادی کاملأ در رفتارشان مشهود است ، عده
ای با چهره های بزک کرده و عجیب و غریب در خیابانها دست به اعمالی میزنند که قلب
هرانسان آزاده ای که ذره ای آگاهی از این مناسبت و شخصیت منسوب به آن مناسبت دارد
را به درد میآورد.
فقط این سئوال را از خودمان بپرسیم
«ما کجا هستیم و به کجا داریم میرویم ؟»