تفاوت کارِ خوب و بد در این است که:

کارِ خوب انجامش سخت اما بعد، لذت بخش و راضی کننده

و گناه و کار ناپسند اولش لذت بخش و بعد تاسف و پشیمانی...

د.م

سوی او مستانه باید " پـَر " کشید

گه به سَر گاهی به پا، مجنون وار " یاهـو " کشید

د.م

ما که از خاکیم و بر خاک میرویم

اینهمه گردن فرازی از تکبر بهر چیست...!

د.م

*یابن الحسن* دارد آمدنت دیر میشود

قامت *منتظرت* از غصه، پیر میشود

بیا که آمدنت پایان دهد به ظلم

ظلمی که هر روز دارد فراگیر میشود

عدالت گم گشته در دنیاپرستیِ حاکمان

رابطه و زَر و قدرت حرفِ اول میشود

ریختن خون بی گناهان از پیر و جوان

به بهانه ی آزادی و دین فراگیر میشود

سر میبرند و خون میریزند و میگویند:

ایها الناس، حکمِ *الله* اجــــرا میشود

زمانی قرآن به نیزه کردند و زمانِ دگر، رأس *حسین*

کنون به جایی رسیده که رأسِ *الله* به نیزه میکنند

*یابن الحسن* دارد آمدنت دیر میشود

قامت *منتظرت* از غصه، پیر میشود

 

د.م

ماجرایی که اشک قاضی را هم درآورد!

ماجرایی که اشک قاضی را هم در آورد!

سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۰

مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند.

به گزارش افکارنیوز ، روزنامه خراسان نوشت:

مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.

شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند.

قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم.

او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم.

این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند.

به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود.

قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!

برخی از شرایط زمان ظهور

اللهم عجل لولیک الفرج

 

برای خواندن این مطلب الزاما نباید شما شخصی مذهبی باشید!

 

کافیست انسانی آزاده و آزاد اندیش باشید!

 

و ببینید که رهبران اسلام واقعی بیش از هزارو چهارصد سال پیش

 

دنیای امروز ما را چگونه میدیده اند!!!

 

بسمه تعالی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

1-دیدی که شر آشکار است و از آن نهی نمیشود و هر کار زشت انجام دهد معذورش دارند.

2-دیدی هرکه را به کار بد بستانید خوشحال گردد و سخن گوینده را به خودش باز نگرداند.

3-دیدی که راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است.

4-دیدی که زنان مانند مردان برای خود انجمنها ترتیب دهند.

5-دیدی که مردم به شهادت ناحق سرکشی میکنند.

6-دیدی که والیان در داوری رشوه گیرند.

7-دیدی که پستهای حساس دولتی به مزایده گذارده شود.

8-دیدی که به تهمت و سوءظن مرد به قتل میرسد.

9-دیدی که هرکس مارا دوست دارد دروغگویش دانند و شهادت او را نپذیرند.

10-دیدی که مرد برای غرایض دنیایی ریاست میطلبد و خود را به بدزبانی مشهور میسازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند.

11-دیدی که زنها بر حکومت غالب گشته و پستهای حساس را قبضه کنند و کار پیش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد.

12-دیدی که قضات به خلاف دستور خدا داوری کنند.

13-دیدی که قرآن فرسوده شده و بدعتهایی در آن ایجاد شده و بر اساس هوا و هوس توجیه میشود.

14-دیدی که پیوند خویشاوندی بریده شده.

15-دیدی که چون شخص، موًمنی را ببیند از کوشش و تلاش او به خدا پناه برد.

16-دیدی که همسایه، همسایه خود را اذیت کند و مانعی برای او در این کار نباشد.

17-دیدی که آشکارا شراب بنوشند، و برای نوشیدنش گردهم آیند کسانی که از خدای عزوجل نمیترسند.

18-دیدی که امر به معروف کننده خوار است.

19-دیدی که خانه کعبه تعطیل شده و دستور به ترک آن داده میشود.

20-دیدی که موًمن بخاطر ایمانش غمناک و پست و خوار گردد.

21-دیدی که مردم چنان در ارتکاب گناه جری شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند.

22-دیدی که سوگندهای به ناحق بنام خدا بسیار گردد.

23-دیدی که شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران آید و در عوض شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است.

24-دیدی که برای غیر خدا به حج و جهاد روند.

25-دیدی که نماز را سبک میشمارند.

26-دیدی که دل مردم سخت و چشمانشان خشک شده و یاد خدا بر آنان سنگین آید.

27-دیدی که نمازخوان برای ریا و خودنمایی نماز میخواند.

28-دیدی که آزار به پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد، و از اینکه به آنها افترا زده شود، خوشحال شوند.

29-دیدی که پسر به پدر خود افترا زند و به پدر و مادر خود نفرین کند و از مرگشان خوشحال شود.

30-دیدی که وقت نمازها را سبک شمارند.

31-دیدی که صدقه به وساطت دیگران به اهل آن دهند و بخاطر رضای خدا ندهند بلکه روی درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند.

32-آنگاه که دیدی حق مرده و اهل حق از میان رفتند.

33-دیدی که دین بی محتوا شده همانند ظرفی که آنرا واژگون سازند.

34-دیدی که شخص موًمن سکوت اختیار کرده و سخنش را نپذیرند.

35-دیدی که بچهء کوچک مرد بزرگ را خوار شمارد.(در حیطه ادب)

36-دیدی که اهل قرآن و هرکه آنرا دوست دارد خوار است.

37-دیدی که مرد به زبان گوید آنچه را که عمل به آن نکند.

38-دیدی که بدعت و زنا آشکار گردد.

39-دیدی که دستورات دین طبق تمایلات اشخاص تفسیر گردد و کتاب الهی و احکام خدا تعطیل میشود.

40-دیدی که حلال حرام شود و حرام حلال.

41-دیدی که حدود خدا تعطیل شده و درآن طبق دلخواه خود عمل کنند.

42-دیدی که راستگوترین مردم پیش آنها مفتریان دروغگو می باشند.

43-دیدی که خرابی و ویرانی بیش از عمران و آبادنی است.

44-دیدی که در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خدا دوست ندارد و کسی نیست که مانع آنها شود و هیچکس آنها را از این عمل زشت باز نمیدارد.

45-دیدی که مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند و دیگران او را نصیحت کنند و بگویند:اینکار بر تو لازم نیست.

46-هرگاه دیدی که موًمن نتواند کار بد را نکوهش کند جز با قلب.

47-دیدی که مردم به همدیگر نگاه کنند ومردم به کار بد اقتدا نمایند.

48-دیدی که راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمیرود.

49-دیدی که مرده را به سخره گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نشود.

50-دیدی که هر سال بدعت و شرارت بیشتر میشود.

51-دیدی که نشانه های آسمانی پدید آید ولی کسی از آن هراس نکند.

52-دیدی که حق خویشاوندان پیامبر(خمس) به ناحق تقسیم شود و بدان قمار بازی کنند و میخوارگی نمایند.(در حیطه صدق«حق حجت» )

53-دیدی که مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی عقیدگی یکسان شوند.

54-دیدی که بر فراز منبرها مردم را به پرهیزکاری دستور دهند ولی خود گوینده به آن دستور عمل نکند.

55-دیدی که فسق آشکار گردیده و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.

56-دیدی که پسر بچه همان کند که زن کند.

57-دیدی که زنان با زنان تزویج نمایند.

58-دیدی که مداحی و چاپلوسی فراوان شده.

59-دیدی که مرد مال خود را درغیر راه طاعت خدا خرج کند و کسی از او جلوگیری نکند.

60-دیدی که مردان خود را برای استفاده مردان فربه کنند و زنان برای زنان.

61-دیدی که زندگی مرد از پس اواداره گردد و زن از فرج او.

62-دیدی که به مردها پول میدهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند و مردان نسبت به مردان غیرت نشان میدهند.

63-دیدی که شخص متمول از شخص باایمان عزیزتر است.

64-دیدی که زنها به عمل زنا افتخار کنند.

65-دیدی که زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری کند.

66-دیدی که بیشتر مردم و بهترین خانه ها آن باشد که به زنان در هرزگیشان کمک کند.

67-دیدی که مال کلان در راه غضب الهی خرج شود.

68-دیدی که مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت میکند و خود و اموالش را در اختیار او میگذارد.

69-دیدی که مرد بخاطر آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار گیرد (که چرا با مردان آمیزش نمیکند).

70-دیدی که زن بر مرد خود مسلط شود و کاری را که مرد نمیخواهد انجام دهد و به شوهر خود خرجی میدهد.

71-دیدی که قمار آشکار شود.

72-دیدی که شراب را بدون مانع علنأ بفروشند.

73-دیدی که زنان مسلمان خود را در اختیار کافران میگذارند.

74-دیدی که زندگی مرد از کم فروشی اداره میشود.

75-دیدی که مرد مال بسیار دارد ولی از وقتی آنرا پیدا کرده زکات آنرا نپرداخته است.

76-دیدی که قبر مرده ها را بشکافند و آنهارا بیازارند و کفنهایشان را بفروشند.

77-دیدی که کسبهای حرام شیوع یافته و بر سر آن رقابت کنند.

78-دیدی که هرکس روزی حلال میجوید مورد سرزنش قرار میگیرد و جوینده حرام مورد ستایش و تعظیم است.

79-دیدی که مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج کند ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ ورزد.

80-دیدی که اگر روزی بر مرد بگذرد که در آن روز گناهی بزرگ مرتکب نشده باشد مانند: هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا میخوارگی آن روز گرفته و غمگین است و خیال میکند، که روزش به هدر رفته و عمرش در آنروز بیخود تلف شده است.

81-دیدی که با شراب مداوا کنند و برای بیمار نسخه نمایند و به آن بهبودی جویند.

82-دیدی که هرکه مال یتیمان را بخورد شایستگی او را بستایند.

83-دیدی که تمام همّ و غمّ مردم، شکم و عورتشان است و باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند.

84-دیدی که برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد بگیرند.

85-دیدی ستم همه جارا فراگرفته است.

86-دیدی که اهل باطل بر اهل حق بزرگی جویند.

87-دیدی که کافر خوشحال است از آنچه در موًمن میبیند و شاد از اینکه در روی زمین فساد وتباهی ببیند.

88-دیدی که فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نیرومند و ستوده است.

89-دیدی که زمامداران به کافران نزدیک شوند و از نیکان دوری گزینند.

90-دیدی که مردم شریف را خوار کند کسی که مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند.

91-دیدی که نزدیکترین مردم به فرمانروایان کسی است که به دشنام گوئی ما خانواده ستایش شود.

92-دیدی که ستمکاری شیوع یافته.

93-دیدی که سلطان بخاطرکافر، موًمن را خوار کند.

94-دیدی که خونریزی را آسان شمارند.

95-دیدی که آشوب بسیار است.

96-دیدی که مردم دور کسی را گرفته اند که قدرت دارد.

97-دیدی که منافقان و اهل نفاق سر و صدائی دارند و اهل حق بی سر و صدا و خاموشند.

98-دیدی که که شخص فاسق دروغ میگوید و کسی دروغ و افترایش را رد نکند.

99-دیدی که در میان فرزندان عباس کارهای زنانگی آشکار گشته ( و خود را مانند زنان زینت میکنند همانطور که زن برای جلب نظر شوهرش خود را آرایش میکند ).

100-دیدی که مردم با محارم خود نزدیکی کنند.

101-دیدی که لهو و لعب آشکار گشت و کسی که از کنار آن عبور میکند از آن جلوگیری نکند.(کسی جرأت جلوگیری را ندارد).

102-دیدی که بر سر گفتن حرف زور و ناحق مردم با همدیگر رقابت کنند.

103-دیدی که همسایه، همسایه را گرامی دارد از ترس زبانش.

104-دیدی که مساجد طلاکاری شده.

105-دیدی که شر آشکار گشته و سعی در سخن چینی میکنند.

106-دیدی که غیبت را سخن نمکین شمارند و مردم همدیگر را بدان مژده دهند.

107-دیدی که مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب برد و شب را به مستی صبح کند. و از آنچه مردم در باره او میگویند ابایی ندارد.

108-دیدی که با حیوانات عمل زشت انجام میدهند.

109-دیدی که حیوانات همدیگر را بدرند.

110-دیدی که مرد به مصلی میرود ولی چون برمیگردد جامه در تن ندارد.

111-دیدی که آلات لهو و لعب ( حتی ) در مکه و مدینه آشکار گردد.

112-دیدی که مردم و انجمنها پیروی نکنند مگر از توانگران.

113-دیدی که به فقیر چیزی بدهند در حالیکه به او بخندند و برای غیر خدا به او ترحم نمایند.

114-دیدی مردم در حضور جمع، همانند بهائم مرتکب اعمال جنسی شوند و هیچکس از ترس، کار زشت را انکار نکند.

115-دیدی که مسجدها پر است از کسانی که ترس از خدا ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد آیند و در مساجد از شراب مست کننده توصیف کنند.

116-دیدی که شخص مست که از خرد تهی گشته بر مردم پیشنمازی کند و به مستی او ایراد نگیرند و چون مست گردد گرامیش دارند.

117-دیدی که زمامداران از روی طمع خیانتکاران را امین خود سازند.

118-دیدی که میراث(یتیمان) را فرمانروایان بدست افراد بدکار و بی باک، نسبت به خدا داده اند. از آنها حق حساب بگیرند و جلوی آنها را رها سازند تا هرچه میخواهند انجام دهند.

119-دیدی که دنیا به آنها روی آورده است.

 

 

تهیه کننده: داود مختار

التماس دعا

 

او بزودی خواهد آمد خود را آماده کنیم!

او به زودی خواهد آمد خود را آماده کنیم

به مناسبت شهادت اول بانوی عالم

 مداحی به مناسبت شهادت

بزرگ بانوی عالم

 

http://s1.picofile.com/file/7362756983/DAVOUD_MOKHTAR.mp4.html 

ببینید و دانلود کنید

 

التماس دعا

دختر گل فروش

پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم

 

یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....

 

 

منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و....

 

 

دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره.......

دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!

 

 

حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خرده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد !

 

یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت!

 

 

هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!

مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!

در غم سلطان عشق

اگه دلت خیلی گرفته


مدتهاست حال خوشی پیدا نکردی


و دوست داری یه دل سیر برای آقام امام حسین گریه کنی


و باهاش راز و نیاز کنی


بسم الله . . . . . .


http://s1.picofile.com/file/7209701391/ghorbany.mp3.html